سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سه شنبه 89 اردیبهشت 21 , ساعت 3:25 عصر

من میخواستم برسم توی حرفات به صدا
به الفبای نجیب واسه ی ذکر دعا

من میخواستم برسم به همه کنایه ها
به حقیقت تنت ، تو تموم سایه ها
دل من ، دیگه تسلیم تو بود
با حقارت تنم ، دل به تعظیم تو بود
من میخواستم برسم به تو خوب تو عزیز
تا یه سایه بون بشی واسه من وقت گریز
نتونست پر بکشه نفس خسته من
به صدات نمی رسید لبای بسته من
من فقط یه بی نصیب ، من فقط یه دردمند
با حقارت تنم پیش معراج بلند
واسه ی شنیدنت من باید پاک بشم

تو مسیر بودنت من باید خاک بشم
تو مسیر بودنت ، من عاشق یه اسیر
مثل عابرهای مست مثل برده های پیر
بودنم به چشم تو ، مثل نامه یا یه خط
شایدم گنگ و غریب با یه انشای غلط
نتونست پر بکشه نفس خسته من
به صدات نمی رسید لبای بسته من
من فقط یه بی نصیب من فقط یه دردمند
با حقارت تنم پیش معراج بلند
واسه شنیدنت من باید پاک بشم

تو مسیر بودنت من باید خاک بشم



لیست کل یادداشت های این وبلاگ