سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سه شنبه 89 تیر 29 , ساعت 3:35 عصر

این چنین تند مرو ، تو مگر عمر منی که چنین می گذری ؟

لحظه ای باز بمان ، تو مگر روح منی که چنین دربدری؟

این تو بودی که سخن می گفتی

قصه عشق به من میگفتی

نگهت رخنه به ایمانم کرد

 عشق تو بی سر و سامانم کرد

سوختم مات شدم لرزیدم

ای امان امان قاتلم بودی

قاتل دل غافلم بودی

سرگردون بودم از راه اومدی

گمراهم کردی راهمو زدی

این چنین تند مرو ،تو مگر عمر منی که چنین می گذری ؟

لحظه ای باز بمان

من خرابِ تو دل آزار شدم

عاشق و خسته و بیمار شدم

تن من بود  و نیازِ تن تو

مات و مبهوت گرفتار شدم

ای امان امان قاتلم بودی

قاتل دل غافلم بودی

ای امان امان قاتلم بودی

این چنین تند مرو ،تو مگر عمر منی که چنین می گذری ؟

لحظه ای باز بمان ،تو مگر روح منی که چنین دربدری؟

لحظه ای باز بمان

این تو بودی که سخن میگفتی

قصه عشق به من میگفتی

نگهت رخنه به ایمانم کرد

عشق تو بی سر و سامانم کرد

ای امان امان قاتلم بودی

قاتل دل غافلم بودی

سرگردون بودم از راه اومدی

گمراهم کردی راهمو زدی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ