سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
پنج شنبه 90 فروردین 18 , ساعت 10:0 صبح

 من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گشتم !

دو کبوتر در اوج،

بال در بال گذر می کردند .

 دو صنوبر در باغ،

سر فرا گوش هم آورده به نجوا غزلی می خواندند .

مرغ دریائی، با جفت خود، از ساحل دور

رو نهادند به دروازه نور ...

 چمن خاطر من نیز ز جان مایه عشق،

در سرا پرده دل

غنچه ای می پرورد،

- هدیه ای می آورد -

برگ هایش کم کم باز شدند !

برگ ها باز شدند :

ـ « ... یافتم ! یافتم ! آن نکته که می خواستمش !

با شکوفائی خورشید و ،

گل افشانی لبخند تو،

آراستمش !

تار و پودش را از خوبی و مهر،

خوشتر از تافته یاس و سحربافته ام :

(( دوستت دارم )) را


من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام


لیست کل یادداشت های این وبلاگ