سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سه شنبه 88 اسفند 25 , ساعت 11:55 عصر

امشب باز چشمانم با خواب غریبه شدن ،دلم هوای نوشته های دکتر شریعتی رو کرد چند تا کتاب قدیمی ازشون دارم ،

یادگار عزیزیه که با این کتابا زندگی کرد و الان دیگه پیشم نیست .

 خیلی زود ، خیلی زودتر از اون چیزی که تصورش را میکردم سبکبال و رها ، زندگی زمینی را بدرود گفت و پر کشید به آسمون آبی خدا.

به سرم زد بشینم و به یاد اون روزا و به یاد عزیز از دست رفته ام ، کتابا را ورقی بزنم ،شاید نوشته های دکتر آرومم کنه.

تو دلم غوغائیه . یه غوغای غریب. چند روز پیش که درباره تنهائی نوشتم همکارم بعد از خوندنش بهم گله کرد و گفت چرا میگی تنهام!!!

گفتم دوست من ، برای تو هم هست که بین هزاران نفر باشی و باز تنها باشی  ، حتی وقتی با همیم  .

من  اما تنهائی را دوست دارم ، خیلی چیزها ازش یاد گرفتم .

شاید گاهی بنالم و تو نوشته هام ازش گلایه داشته باشم اما وقتی فکرشو میکنم دوستش دارم

آرامشی که توی تنهائیام بوده تو هیچ مقطعی از زندگیم نبوده بهش خو کردم به پیله تنهائی ام انس گرفته ام .

اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست

 او جانشین همه نداشتنهاست

 نفرین ها و آفرین ها بی ثمر است

 اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند

 و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد

 تو مهربان جاودان آسیب نا پذیر من هستی

 ای پناهگاه ابدی

 تو می توانی جانشین همه بی پناهی ها شوی

نوشته های دکتر شریعتی همیشه منو آروم کرده ، حتی تو بدترین شرایط . مثال  ریختن  آب سردیه روی آتیش سوزان  و داغ زندگی  که بی محابا وجود خسته ام را به بازی گرفته .

آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد،

زندگی به رنج کشیدنش می ارزد.

از خوندنشون نه تنها خسته نمیشم ، سیر هم نمیشم .هر بار برام تازگی عجیبی دارن .با هر بار مرورشون دلم به بودن و موندن و ادامه دادن و جنگیدن گرم میشه ، اما تا کجا نمیدونم

فهمیدن و نفهمیدن
تو هرچه می خواهی باش ، اما ... آدم باش !!!

چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها است که به این مردم،

 آسایش و خوشبختی بخشیده است !!!
مگر نمی دانی بزرگ ترین دشمن آدمی فهم اوست؟

 پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.
امروز گرسنگی فکر ، از گرسنگی نان فاجعه انگیزتر است .
برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ