سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
شنبه 89 فروردین 14 , ساعت 3:28 عصر
 

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت


دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت

 


پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد


اما مرا به عمق درونم کشید و رفت

 



یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را


بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت

 



من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت


خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت

 



تا از خیال گنگ رهایی رها شوم


بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت

 



شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق


مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت

 



تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم


رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت

 



دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم


از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت

 

  دکتر افشین یداللهی

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ