من سال ها ست فهمید ه ام که همه چیز در این دنیا فراموش می شود ، تغییر می کند و از بین می رود ،
غیر از تسلط شیرین جان و روح آدم ها بر یکدیگر. اثری که از این سلطه بر جان دیگری باقی می ماند ، تغییر
نا پذیر و پایدار است . اما به شرطی که این اثر زاییده عشق راستین و محبت واقعی باشد ، نه آنچه دیگران
به غلط نامش را عشق می گذارند. عشق تماس مستقیم دو روح است که بین تمام ارواح این عالم همدیگر
را می شناسند و درهم حل می شوند. نه آن هوس غرق در شهوتی که باعث کشش جسم ها به سوی
هم و بروز شور و التهابی زود گذر می شود و برخی آدم ها در اشتباهی محض آن کشش را عشق می
پندارند و با این پندار غلط ، هم عشق و هم وجود خودشان را به لجنزار نفرت و انزجار می کشانند. برای
همین است که در عشق واقعی ، تملک و وصل یعنی به هم پیوستن شیرین دو جان که تنها در کنار هم آرام
و قرار می گیرند و از سلطه بی چون و چرایی که بر هم دارند ، لذتی به عظمت همه محبت های عالم حس
می کنند. و در عشق شهوانی تملک و وصل یعنی پایان التهاب و فروکش احسا سی که گهگاه تا مرز انزجار
و نفرت هم پیش می رود.