سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
چهارشنبه 89 مرداد 13 , ساعت 4:45 عصر

آری من از یک شکست  می آیم بگذارید همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند...!!! 

شکست نه برای پنهان کردن است نه بهانه ی پنهان شدن!!!

می گویند از صبح بنویس ازآفتاب ومن چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت ،

باران پنجره ی چشمانم را شسته است !!

همه دلشان نقش های مثبت می خواهد و آدم های خوشحال، اما  من گمان می کنم این خیلی خوب است که نمی توانم ادای آدم های خوشبخت را در بیاورم. بی  ستاره ام و زرد با طعم معطر پاییز که حضورش تنها معجزه ی لحظه های تنهایی من است .

قیمت وفا شاید گران تر از آن بود که بهانه ی دوست داشتنی زندگیم

از عهده ی داشتنش بر آید ...   

سقف اعتماد تعمیری ست و  مدام چکه می کند.

آغوش ترانه ها همچنان از عطر تن او که باید پر باشد خالیست و من نمی توانم  باورش کنم.

 نه آمدنش ونه رفتنش را !!!   

مهم نیست من تمام سرزنش ها را می پذیرم. 

به بهانه ی تولد حقایق غم انگیزی که درد را به درد می آورد وآتش را میسوزاند!

این دل دیوانه همیشه یک پادشاه مغرور حقیقی داشته است

 اما غم سنگینی است اگر دعوا سرنخواستن دلی باشد و .....

 همیشه حق با برنده ها نیست می شود در عین بازنده بودن سر بلند بود و او را از کوچه پس کوچه های دنیا گدایی کرد.

سکوت می کنم تا به خاک سپردن آخرین خاکسترهای آرزوی بر باد رفته ام آبرومندانه باشد... 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ