سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
چهارشنبه 89 مرداد 20 , ساعت 9:51 صبح

نه! نه! نه!
 این هزار مرتبه گفتم: نه !
 دیگر توان نمانده
توانایی
در بند بند من
 از تاب رفته است
 شب با تمام وحشت خود خواب رفته است
و در تمام این شب تاریک
تاریک چون تفاهم من با تو
انسان
 افسانه ی مکرر اندوه و رنج را
 تکرار می کند
 گفتی
 امیدهاست
 در ناامید بودن من
 اما
 این ابر تیره را نم باران نبود و نیست
 این ابر تیره را سر باریدن
انسان به جای آب
 هرمِ سرابِ سوخته می نوشد
گلهای نو شکفته
 این لاله های سرخ
گل نیست
 خون رسته ز خاک است
 باور کن اعتماد
 از قلبهای کال
 بار رحیل بسته
 و مهربانی ما را
 خشم و تنفر افزون
 از یاد برده است
 باورنمی کنی که حس پاک عاطفه در سینه مرده است؟


 مرحوم دکتر حمید مصدق



لیست کل یادداشت های این وبلاگ