سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
یکشنبه 89 اسفند 1 , ساعت 8:53 صبح

   مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد
حتی باغبون نفهمید ،که چه آفتی به من زد
رگ و ریشه هام سیاه شد ،تو تنم جوونه خشکید
اما این دل صبورم به غم زمونه خندید

آسمون مست جنونی آسمون تشنه ی خونی
آسمون مست گناهی آسمون چه رو سیاهی
اگه زندگی عذابه یه حبابه روی آبه
من به گریه ها می خندم می گم این همش یه خوابه

مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد
حتی باغبون نفهمید ، که چه آفتی به من زد

آسمون تو مرگ عشقو توی یاخته هام نوشتی
این یه غم نامه ی تلخه که تو سر تا پام نوشتی
من به لحظه ی شکستن اگه نزدیک اگه دورم
از ترحم تو بیزار ، که خودم سنگ صبورم

آسمون پیشم شکستی من دیگه رو پام می مونم
منو از تنم بگیری تو ترانه هام می مونم
اگه زندگی عذابه
  ، یه حبابه روی آبه
من به گریه ها می خندم می گم این همش یه خوابه

مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد
حتی باغبون نفهمید ، که چه آفتی به من زد

آسمون تیشه ا ت شکسته ، من دیگه رو پام می مونم
منو از تنم بگیری ، تو ترانه هام می مونم !


و دویدم تا هیچ. و دویدم تاچهره ی مرگ ، تا هسته ی هوش.

و فتادم بر صخره ی درد. از شبنم دیدار تو تر شد انگشتم ، لرزیدم.

وزشی می رفت از دامنه ای ، گامی همره او رفتم.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ