سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جمعه 91 مهر 14 , ساعت 10:27 عصر
 یکی دو پاراگراف می نویسم و یه بار می خونمش و .....
 
برای "نمی دونم" چندمین بار دکمه Backspace را فشار می دم ....
 
اونقد که بازم فقط سفیدی کاغذ می مونه !!!

 نمی دونم از کجا بنویسم ؟؟؟!!!! در حالی که دلم پر از حرفه .... ذهنم خالی از کلماته !!!!!! 

   
خواهم که به خلوتکده ای از همه دور...
 
من باشم و من باشم و من باشم و من ...
 
 
 
این مطلب ادامه داره ....

جمعه 91 مهر 14 , ساعت 10:2 عصر

برای من همین خوبه که با رویات میشینم
تو رو از دور می بوسم تو رو از دور می بینم

برای من همین خوبه بگیرم قد دنیاتو
ببینم هر کجا میرم از آنجا رد شدم با تو

همین که حالِ من خوش نیست همین که قلبم آشوبه
تو خوش باشی برای من همین بد بودنم خوبه

به اینکه بغضم از چی بود به این که تو دلم چی نیست
تمام عمر خندیدم تمامِ عمر شوخی نیست

برای من همین خوبه بدونی بی تو نابودم
اگه جایی ازت گفتن بگم من عاشقش بودم

برای من همین خوبه که از هر کی تو رو دیده
شبی صد بار می پرسم ازم چیزی نپرسیده

همین که حاله من خوش نیست همین که قلبم آشوبه
تو خوش باشی برای من همین بد بودنم خوبه

به اینکه بغضم از چی بود به این که تو دلم چی نیست
تمام عمر خندیدم تمامِ عمر شوخی نیست

 

"روزبه بمانی"



لیست کل یادداشت های این وبلاگ