|
|
اگر بخواهیم به تعداد اتاق های نگاه کنیم مسلما هیچ هتلی کمتر از یک اتاق نخواهد داشت! هتل یک اتاقه آنگکور را باید یکی از شیکترین اتاقهای هتل در سرتاسر جهان نامید. اما شاید لقب تنهاترین لقب بدی نباشد. اگر در سایت این هتل بگردید مسلما متوجه این نکته می شوید که این هتل چقدر روی تنهایی شما و سکوت خاطره انگیز کم اتاق ترین هتل جهان تکیه دارد!
-
هتل لوله ای!
این هتل هم داستان خاص خودش را دارد. بر بالای دانوب لوله هایی قرار گرفته است که همانطور که می بینید یک درگاه بسیار کوچک دارد. نکته اینجاست که تزئین این کانال کار سختی نیست اما دیگر از حس طبیعی بودن آن می کاهد. طراحی جالب و خلاقانه ای که به شما فرصت اقامت یک شبی در یک لوله را می دهد!
- هتل فرودگاه
این هتل فقط یک نکته جالب دارد. آن هم همه چیزش است! اینترنت 24 ساعته، تلوزیون صفحه تخت و خدمات 24 ساعته و دیگر امکانات رفاهی معقول به همراه قیمتی نسبتا معقول تر احتمالا شما را برای یک شب اقامت در این هتل لندنی ترغیب می کند. مخصوصا اگر بدانید که این هتل به این نیت طراحی شده است که حداکثر لوکسی و طراحی را در حداقل فضا بگنجاند.
-
شبی در کپسول
به نظر می رسد در زاپن این هتلها بسیار بسیار علاقه مند داشته باشد. البته این بار با هتلهای بالا یک تفاوت هم هست. این هتل اصلا لوکس نیست! البته هنوز هم با وجود لوکس نبودن و این که شما واقعا در یک جای لوکس در حال زندگی هستید تلوزیون در اختیار شماست. این هتل برای یک شب اقامت و با قیمت پایین طراحی شده است اما باید قبول کرد این هتلها دارای اتاقهای بسیار کوچکی هستند! حداقل تخت من تا بالای اتاق فضا برای لگدپرانی دارد!
-
دهکده ای با ادعای داشتن کوچکترین هتل جهان
گفته می شود که مردم این دهکده فقط به یک امید زنده هستند. به این امید که بتوانند لقب کوچکترین هتل جهان را به هتل شهرشان بدهند. البته این عبارت مشهور است اما عجیب نیست بدانیم هلندی ها روی کوچک بودن این هتل تعصب دارند! این هتل که در یک دهکده زیبا و بار هم کوچولو بنا شده است با فعالیتهای گروه های مختلفی در این شهر امروزه به عنوان کوچکترین هتل جهان معروف شده است. اما شاید کوچکترین لقب صادقانه ای نباشد!
دیدار
چه حس غریبی درآن لحظه بود
که با تو نشستم به گفت وشنود
ترا دیده بودم پس از سالها
پس از عاشقانه ترینم سرود
چه بیداری خوب رویا وشی
به خواب خوش دشتها می نمود
ترا از کجا آن بهار قشنگ
به مهمانی چشمم آورده بود
تو مثل شکوفه پر از تازگی
من اما چو برگی، که افتاده زود
طنین نگاهت.هم آهنگ ساز
پر از سوز تار و، پر از شور عود
تو آسوده خاطر از آزار من
من آسوده از، چشم تنگ وحسود
نشستم کنارت، دلم مثل موج
گهی در فراز و،گهی در فرود
نه چشم از نگاه تو دل می برید
نه قلبم رها میشد از تاروپود
به چشمت که روزی دل از من ربود
رسیدم، ولیکن چه حاصل چه سود
رسیدم زمانی که دیگر نبود
از آن آتش گرم جز خاک و دود
سقوط من و رفتن تو به ناز
من از جنس باران تو از جنس رود
و ای کاش باران که لطفش فزون
غمت را چو گرد از دلم می زدود
عمید رضا مشایخی
تهران
بهار 86