یکشنبه 89 فروردین 8 , ساعت 12:10 صبح
میان تاریکی تو را صدا کردم
سکوت بود و نسیم که پرده را میبرد
در آسمان ملول ستاره ای می سوخت
ستاره ای می رفت ستاره ای می مرد
تو را صدا کردم تو را صدا کردم
تمام هستی من چو یک پیاله ی شیر
میان دستم بود
نگاه آبی ماه به شیشه ها می خورد
ترانه ای غمناک چو دود بر می خواست
زشهر زنجره ها چو دود می لغزید
به روی پنجره ها
تمام شب آنجا میان سینه ی من
کسی ز نومیدی نفس نفس می زد
کسی به پا می خاست کسی تو را می خواست
دو دست سرد او رادوباره پس می زد
تمام شب آنجا زشاخه های سیاه
غمی فرو می ریخت
کسی ز خود می ماند کسی تو را می خواند
هوا چه آواری به روی او می ریخت
درخت کوچک من به باد عاشق بود
به باد بی سامان
کجاست خانه ی باد ؟
کجاست خانه ی باد؟
((فروغ فرخزاد))
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]