یکشنبه 89 فروردین 8 , ساعت 12:52 صبح
تنهائی
وقتی در تنهایی خودم قدم میزدم
خاطرات با تو بودن آرامشم را بر هم میزد
چه پریشانی لذت بخشی است دلتنگ تو بودن..................
دلم برای بودنت تنگ شده ......... برای دیدنت........................
دیشب در خواب منتظر آمدنت بودم اما به خوابم هم نیامدی و درد انتظار
را در خواب هم حس کردم .................
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]