یکشنبه 89 فروردین 8 , ساعت 12:55 صبح
مرا تو بی سببی نیست.
به راستی
صلت کدام قصیده ای
ای غزل؟
ستاره باران جواب کدام سلامی
به آفتاب
از دریچه تاریک؟
کلام از نگاه تو شکل می بندد.
خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی!
***
پس پشت مردمکان
فریاد کدم زندانی است
که آزادی را
به لبان بر آماسیده
گل سرخی پرتاب می کند؟-
ورنه این ستاره بازی
حاشا
چیزی بدهکار آفتاب نیست.
نگاه از صدای تو ایمن می شود.
چه مؤمنانه نام مرا آواز می کنی!
***
و دلت
کبوتر آشتی ست،
در خون تپیده به بام تلخ.
با این همه
چه بالا....چه بلند
پرواز می کنی!
احمد شاملو
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]