سه شنبه 89 فروردین 10 , ساعت 1:16 عصر
اینجا غریبه بودم، اهل زمین نبودم
با روح بی شکیبم هرگز عجین نبودم
از جنس موج بودم،رفتن گناه من شد
خود را شکستم اما ساحل نشین نبودم
باید گناهمان را بر شانه می نوشتند
پربود شانه هایم هرچند این نبودم
من آخرین شروعم برگرد باورم کن
عصیان گرفته روحم اهل یقین نبودم
باری است روی دوشم از افترا و تهمت
یا من در اشتباهم یا خرده بین نبودم
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]