سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
چهارشنبه 89 فروردین 11 , ساعت 11:7 صبح

مث خورشید اومدی و

مث سایه با تو بودم

وقت رفتن تو از پا

بد جوری افتاده بودم

مث مهتاب می درخشی

با تو من غرق ستاره ام

بی تو اما مثل فردا

شرح قصه ی دوباره ام

باز یه قصه پر غصه

سرد و تکراری و تب دار

از یه عاشق از یه تنها

از یه تن خسته ی بیمار

گوش بده بین من و تو

فاصله هزارتا دیوار

تو با دست نازنینت

همه ی غمام رو بردار

بیا و من و صدا کن

با بهانه آشنا کن

هم ترانه ی قدیمی

من و بازم رو به را کن

من توو آتیش عشقت

بسوزون خاکسترم کن

توی جاده ی ترانه

ببر و همسفرم کن

 

تقدیم به تو



لیست کل یادداشت های این وبلاگ