نمی دونی که چه حسی دارم امشب توو خیابون
غربت ترانه ها و واژه های خیس ٍ بارون
چشمای من شده پنهون زیر اشکٍ چشم ٍ ابرا
هی می گن گریه نکن تو آخه نیستی خیلی تنها
تو یه حسی حس بارون مژده ی فصل بهاری
تو با دست آسمونا توی خاک شادی میزاری
دل من خیلی گرفته من و راه بده به خونت
دست بکش روی سر من سرم و بزار رو شونت
تو ازم جدا نمیشی تو می مونی تا که هستم
اما نیستی که ببینی زیر بارونا شکستم
پر بغض جمعه های ناگزیر و بی صدام
خیلی خسته م باورم کن دنیا زندونه برام
توی کور راه چشمام عطر بارون بوی سیبی
واسه عاشقونه موندن تو همون حس غریبی
چاره ای جز این ندارم آخه خون شدی تو رگهام
میمیرم اگه نباشی بی تو من بد جوری تنهام
بی تو من بد جوری تنهام
بی تو من بد جوری تنهام