من از تنهایی جاده
من از چشم تر بارون
من از دلتنگی گلبرگ
تو مهمون خونه ی زندون
از این بغض نفس برده
که با خون خیس و همرنگه
واست می خونم ای همبغض
دلم تنگه ، دلم تنگه
تو این شب غربت بی رحم
که رو عشق سایه میندازه
دوباره زنده کن از سر
منو با بوسه ای تازه
بزار تو این دم آخر
نگاهم با تو آشنا شه
بزار این قطره ی بی کس
حریق موج دریا شه