شنبه 89 فروردین 14 , ساعت 10:40 عصر
آخرین سراب چشمهای خسته ام تویی
تویی که در امتداد زمان تکیه به آسمان داری
زم ین زیر قدمهایت عاشق می شود
و من که می خواستم
با قدمهای تو تکرار کنم بودن را
چه کودکانه می اندیشیدم
شانه های بی کس مرا
پناه خواهی شد ...
به تو که بهترینی
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]