سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
یکشنبه 89 فروردین 15 , ساعت 12:19 صبح

روزهاست که قلمم از گریه نکردن پر از اشک مشکی شده ...

روزهاست که درون خودم علامت سوالی غرق شده و واژگون یافته ام ...

روزهاست که دلم برای "نمی دانم" تنگ شده ...

روزهاست که دویدن را فراموش کرده ام ...

روزهاست که راه رفتن ، جاده را برایم طولانی تر می کند و پاهایم خسته ...

ذوقی در سر دارم و زبانی در کام ...اما چه حاصل ؟

نه ذوقی... برون آید و نه زبان از نیام دهان گونه ام ...

روزهاست که من از هوا سرد تر شده ام ...

دوستان پرده ی تزویر و ریا را برداشته اند و خود حقیقیشان را رو نمایی کرده اند ...

دگر دوستی نمانده ...همگی نمایندگان " دوست نمایی " هستند ...

جز عده ای قلیل ...در حال ترک همه ی آن ها هستم ...

خودم را به تخت تنهایی بسته ام تا ترک کنم ...

طناب سکوت بسیار نازک است برایم ...

 پس تنها می مانم و منتظر ...

منتظر برای یاری لایق عشق نه یاری سارق عشق ...

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ