پنج شنبه 89 فروردین 26 , ساعت 11:32 عصر
ای نیمه گریز ناپذیر من
ای اصالت تن ، با توام. . .
با توام ای مرا ز تو ناگزیرتر کس
با توام. . . ، با تو که نبودی و دیدمت
بودم و ندیدی ام. . .
آی. . . ، ای آبی آرامتر از همیشه
ای آفتابی ترین
با توام
ای عمیق ترین ارتفاع بلند
ای مهتابی تر از همیشه
ای زنهار همه آدمیان
ای حواترین سیب زمان
با توام. . .
کجایی که ببینی این تن
فرسوده ی حسرت دیدار توست
کجایی تاببینی که این چشمها
خیره در جاده ی بی انتهای نیامدنت. . .
سوسو می زند
کجایی تا ببینی
چشمه ی شعرهایم خشکید
ای اصالت تن ، با توام. . .
با توام ای مرا ز تو ناگزیرتر کس
با توام. . . ، با تو که نبودی و دیدمت
بودم و ندیدی ام. . .
آی. . . ، ای آبی آرامتر از همیشه
ای آفتابی ترین
با توام
ای عمیق ترین ارتفاع بلند
ای مهتابی تر از همیشه
ای زنهار همه آدمیان
ای حواترین سیب زمان
با توام. . .
کجایی که ببینی این تن
فرسوده ی حسرت دیدار توست
کجایی تاببینی که این چشمها
خیره در جاده ی بی انتهای نیامدنت. . .
سوسو می زند
کجایی تا ببینی
چشمه ی شعرهایم خشکید
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]