تقدیم به همه ی دوستانی که از شدت دوستی، دوست ندارند از هم خداحافظی کنند.و اون کسی که در عالم دوست داشتن کلمه ی بدرود را دوست نداشت.
دلم می گیرد از این بی جهت مادام رفتن ها
به امید دیدار گفتن ها
از این می بینمت بعداً ؛ حلالم کن ......
دلم می سوزد از نا گفتنی حرف های بی پایان
از جدایی های بی انجام.
باتو بودن ،
در کنارت زندگی کردن
عشق را در کوله بار خود نهادن
چون پرستوها سفر کردن
دلم خون است.
سخن آغاز دارد لیک پایانش خدا داند
سخن هایی که بدرود و وداع را
نهاده در دل بغضی ،
نهان در زیر لبخندی
و چشمانی که اشکی را
درون خویش پنهان کرده نتوانند
وداع دوستان بس ناشکیبم می کند امروز
همانان که در این دنیای پر غوغا
بدور از هر چه بودن ها
نشتیم دور هم گفتیم و خندیدیم و بعد.....
آری،آری گفتنش شاید چه آسان می نماید لیک
در دلم آشوب ها بر پاست زین بدرود بی فردا...