چهارشنبه 89 اردیبهشت 15 , ساعت 10:8 صبح
دیشب به معنای شکا یت گریه کرد م
شب بود و من هم تا به غایت گریه کردم
دیشب نمی دانم چرا بیگانه بودم
ازدست دل تا بی نهایت گریه کردم
مانند شمعی مملو از تنهائی خود
ای بی مهابا ،در خفایت گریه کردم
آنگه که سر بر دامن زا نو نهادم
ای بی مروت
من برایت گریه کردم
من از تبار آشنایان تو بودم
نا آشنا ، من از جفایت گریه کردم
دلداده ای اینقدر سنگین دل ندیدم
سنگین دلا پیش خدایت گریه کردم
دریا خجالت می کشد ازاشکهایم
آری به مقدارکفایت گریه کرد م
دا نم که چشمی نیست اشکم را ببیند
ا ی د ل فقط ، محض شکایت گریه کردم ....
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]