سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
پنج شنبه 89 اردیبهشت 16 , ساعت 10:44 صبح

در من بخوان ای عزیزترین آوا
دستم بگیر ای سخی ترین دریا
بر من بتاب ای سحرترین خورشید
من را ببر ای رهاترین پرواز
روزی دلم را به شکوه قصر دلت میهمان کردی...
حالا که به حقارت کلبه ی تنگ تنهائیم راندی؛
عجیب دلتنگم!
لااقل مگذار
_ در وسعت این کویر تهی مانده _
به جدال با دیوار خوگیرم!

افسوس می خورم که برای ماندنت در کنار من دیگر مجال نبود و راه تو دور بود!


 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ