دوشنبه 89 خرداد 10 , ساعت 11:23 عصر
پری نبودهام از قصه ها مرا ببرند
پرنده نیستم از گوشهی قفس بخرند
زنم حقیقت پرتی پر از پریشانی
پر از زنان پشیمان که تلخ و دربهدرند
چرا به شاخهی خشک تو تکیه میدادم ؟
به دستهات که امروز دستهی تبرند ؟
بگو به چلچلههای چکیده بر بامت
زنان کوچک من از شما پرنده ترند
بهار فصل پرنده است ، فصل زن بودن
زنان کوچک من گرچه سربریده پرند
در ارتفاع کم عشق تو نمیمانند
از آشیانهی بیتکیهگاه میگذرند
به خواهران غریبم که هرکجای زمین
اسیر تلخی این روزگار بیپدرند
بهار تازه! بگو سقف عشق کوتاهست
بلندتر بنشینند. . . دورتر بپرند . . .
تقدیم به خودم و همه زنان مثل خودم
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]