شنبه 89 خرداد 15 , ساعت 6:4 عصر
چشام بسته س ، جهانم شکل خوابه ، عذابه ، اضطرابه
اضطرابه
رو به روم ، دیواری از مه ، دیواری از سنگ
بگو بیهوده نیست
بگو بیهوده نیست ، فاصله ی آب و سراب
بگو سپیدی ِ کاغذ ، بیهوده نیست
بگو از کوچ ِ پراکنده ، فقط کابوس و تنهایی
بگو ، خواب بود هر چی که دیدم
افسانه بود هر چی شنیدم
نگاه کن ، شوق ِ دل زدن به دریا
برات شد مرگ ِ تدریجی ِ رویا
مرگ تدریجی ِ رویا
یغما گلروئی
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]