سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سه شنبه 89 تیر 8 , ساعت 11:58 صبح

من جزیره ام یه جزیره گوشه ای زخاک تیره
یه زمین بی نشونه که تو دست آب اسیره

رو تنم سبزینه ای نیست که تو قلبم پا بگیره
بی نصیب از یه ستاره که تو شبهام جا بگیره

باد و بارون همنشینم زخم تنهایی به سینه ام
وقت هر غروب دلگیر غم پناه آخرینم

من جدا از همه دنیا دست بی کسی به دستم
توی ساحل امیدم چشم به راه عشق نشسته ام

چشم به راه یه مسافر که رو خاکم پا بذاره
منو با قلب شکسته نره تنها جا بذاره

هر کی اومد یه دو روزی خستگی هاش رو بدر کرد
ساک سبز خاطرات رو بست و آهنگ سفر کرد

تا یه روز یه مرغ عاشق تن به دریای سفر زد
از حریم شب گذشت و به من غم زده سر زد



لیست کل یادداشت های این وبلاگ