سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دوشنبه 89 دی 20 , ساعت 9:56 عصر

رنگ سال گذشته را دارد، همه لحظه های امسالم

سیصد و شصت و پنج حسرت را، می کشم همچنان به دنبالم

قهوه ات را بنوش و باور کن، من به فنجان تو نمی گنجم

دیده ام در جهان نما چشمی، که به تکرار می کشد فالم

 یک نفر از غبار می آید، مژده تازه تو تکراریست

یک نفر از غبار آمد و زد، زخم های همیشه بر بالم

باز در جمع تازه اضداد، حال و روزی نگفتنی دارم

هم نمی دانم از چه می خندم، هم نمیدانم از چه می نالم

راستی در هوای شرجی هم دیدن دوستان تماشایی ست

به غریبی قسم، نمی دانم،چه بگویم جز این که خوشحالم

دوستانی عمیق آمده اند، چهره هایی که غرقشان شدم

 میوه های رسیده ای که هنوز، من به باغ کمالشان کالم

آه.....چندیست شعرهایم را جز برای خودم نمی خوانم

شاید از بس صدایشان زده ام، دوست دارند دوستان لالم

محمدعلی بهمنی

بشنوید با صدای دلنشین پرویز پرستویی

 اولین بار این شعر رو با صدای پرویز پرستویی شنیدم، از همون وقت عاشقش شدم و نشد که گوش بدم و اشک نریزم و باز این روزها ،همصدایش زمزمه می کنم و زیر لب برای خودم می خوانم تقدیم به همه دوستان عزیزم که اظهار لطف داشتن به من و با گذاشتن کامنت و تماس تلفنی جویای حالم شدن.حضور مهربون  شما دلگرمم میکنه .

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ