سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سه شنبه 90 فروردین 16 , ساعت 4:6 عصر

آنگاه که بدنیا     آمدم

گوئی با رنگهای     محبت

رنگهای وجودم     را نقاشی کرده اند

آنگاه که     سالهای عمرم را

درتقویم های بودن       

ورق     میزدم

انگار که     دستهای محبت

چین های عمیق     تری بر پیشانی ام     

کشید

وآنگاه که خمیده تر از پیش

محبت   را بردوش  کشیدم

گوئی که خطوط  مهربانی

نقاشی درونم را چروکیده کرد !

اما آنچه دیدم

از هرکه بود ... نامهربانی بود وبس!

با آنکه عاشقانه دوست داشته ام...

هرآنچه را که قلبی داشت وروحی

و زندگی میکرد در طبیعت خدا !!!

....

ملالی نیست

محبت اما همیشه بامن بوده است

همگام با عشقی که خداوند درسینه ام

با قلم موئی مهربانی وعشق

نقاشی کرده است

که نامش دل بود

تا در قاب زندگی... طپشی داشته باشم

در دنیائی هرچند .... نامهربان...

هرچند... غریبه با دل.....

اما پروازی باشم در دنیا

چون پروانه ای عاشق

و  تا همیشه ....

آشنا با  کلام  زیبای محبت

تا بر گل وباغ وشمع

بر طبیعت وعشق

برمهربانی واژه ها

تنها وتا همیشه بگوید:

دوستت دارم... دوستت دارم

و وجودش   

رنگی باشد از قلم اسطوره ای خداوند



لیست کل یادداشت های این وبلاگ