چهارشنبه 90 اردیبهشت 21 , ساعت 10:59 صبح
اسیر لحظه های تلخ دیروزم
و میدانم , دراین دل واژه های تلخ اندوهم
کسی بامن نمیخواند
ومیدانم « رهائی» را
زمانی بازخواهم یافت
که قلبم را جدا سازم
زاندوه وُ
زاین وابستگی های بسی پوشالی وخالی
کدامین دل برای این طپشهایِ دل وامانده ام
چندی بخود اندوه ِ یادم داد
که در خاطر بیاد آرد مرا در لحظه های شوم دلتنگی
به پاس روزگار مهربانی ها!
کدامین دل...
کدامین دل, برای اینهمه عشق ومحبت ها
به شیرینی ,فقط , با قطره ی لطفی
ز دریای محبتها جوابم داد
پشیمانم...بلی از اندرون دل پشیمانم
که دراین زندگی, قلبی پرزآئین« شیدائی دل » بودم !
پشیمانم, که در این
واپسین دوران ِبودنهای ِشیدائی
هنوزم, هنوزم ... یک دلِ آکنده از عشقم
هنوزم یک دل ِغمدیده از یاران ...
پشیمانم!
پشیمانم!
"فرزانه شیدا"
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]