جمعه 90 اردیبهشت 23 , ساعت 12:4 صبح
این روزها آرامم!
آنقدر که از پریدن پرنده ای غافل
ودر هیچ خیابانی گم نمی شوم
این روزها آسان تر از یاد می روم
آسان تر فراموشم می کنند
می دانم!
اما شکایتی ندارم...
آرامم!
گله ای نیست...انتظاری نیست
اشکی نیست...بهانه ای نیست
یک وحشی آرام!
آنقدر آرام که به جنون چندین ساله ام شک کرده ام!
می ترسم نکند مرده باشم و خودم هم ندانم...؟
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]