یکشنبه 90 شهریور 13 , ساعت 3:0 صبح
آغوش تو گناه نیست من در آغوش تو آرامش یافته ام که هیچ گناهی با آرامش مانوس نیست آغوش تو گناه نیست من در آغوش تو امنیت را احساس کرده ام که در هیچ گناهی امنیت محسوس نیست آغوش تو گناه نیست من در آغوش تو تمام زیبایی را لمس کرده ام که در هیچ گناهی زیبایی ملموس نیست پس امانم بده که تا ابد در دل این زیبایی آرامش یابم پ ن :
- تا به حال به سرنوشت غمگین یک پل فکر کردی...؟ فکر کن... تمام امروز کار من این بود. از پل که گذشتی دیگه هیچ وقت برات احساس و معنای لحظه ی اول یافتنشو نداره....
-چیزی نیست که منو سر ِ شوق بیاره جز تو ، که تو هم نیستی ....
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]