در ژوئن سال 1984، والدین لورنزو شنیدند که درمان تحقیقاتی دیگری در مورد بیماری، در بوستون در حال انجام است. در این تحقیق اثر ساپرس کردن سیستم ایمنی بر روی بیماری مورد مطالعه قرار میگرفت. در واقع در آن زمان دانش به بیماری آنقدر کم بود که پزشکان هر گزینه درمانیای را مورد آزمایش قرار میدادند. اما این درمان، سودی برای لورنزو نداشت.
وقتی ماه سپتامبر رسید، آگوستو و مایکلا خسته از سپردن کورکورانه گاه و بیگاه فرزندشان به طرحهای تحقیقاتی در صدد برآمدند، خودشان آستینها را بالا بزنند و کاری انجام بدهند. مادر لورنزو، ساعتها خودش را در کتابخانهها حبس میکرد و کتابهایی در مورد بیوشیمی و نورولوژی و ALD می خواند، به امید اینکه شناخت بهتری از بیماری پیدا کند و بتواند بهتر تصمیم بگیرد.
در ضمن همین مطالعات بود که مایکلا نتایج یک تحقیق را که روی موشها انجام شده بود، مطالعه کرد، بر اساس این تحقیق که در «مجله بیولوژی لهستان» به چاپ رسیده بود، خوردن نوعی اسید چرب موسوم به اولئیک اسید که 18 اتم کربن دارد، سطح خونی اسیدهای چرب با زنجیره بلند را در خونشان کاهش میدهد. مقالهای که در همایش بینالمللی ALD هم ارائه شده بود، به همین موضوع اشاره داشت.
مایکلا، فرصت را از دست نداد، به دنبال شرکتی گشت که بتواند اولئیک اسید خوراکی را از آن تهیه کند، سرانجام این شرکت را پیدا کرد و به پسرش رژیمی متسکل از 30 گرم اولئیک اسید و بدون اسید چرب با زنجیره بلند داد. نتایج حاصل از این رژیم دوم درخشان بودند، در عرض دو ماه سطح خونی اسیدهای چرب با زنجیره بلند، در خون لورنزو به میزان 40 درصد کاهش یافت، اما ظرف ماههای بعد، کاهش بیشتری در این نوع اسیدهای چرب مشاهده نشد. برای اینکه بهبودی در وضعیت لونزو ایجاد میشد، میبایست سطح اسیدهای چرب با زنیجره بلند، بیشتر از این کاهش مییافت.
مایکلا و گوستاو ناامید نشدند، آنها امید داشتند باز هم در کتابخانه و در جایی، چیز دیگری پیدا کند که بتواند به او کمک کند. دیگر یک سال از زمان تشخیص بیماری لونزو گذشته بود، لورنزو در این زمان نمیتوانست غذا را ببلعد، متکی به لوله تغذیه شده بود، او کاملا فلج شده بود و نمیتوانست ببیند و صحبت کند.
در حالی که پیشرفت بیماری لورنزو او را حقیقتا از دنیای بیرون جدا کرده بود، پدرش به ذهن خود فشار میآورد تا راهی برای درمان بیماری پیدا کند. او به این موضع فکر میکرد که چرا رژیم حاوی اولئیک اسید نمی تواند، سطح خونی اسیدهای چرب مسبب بیماری به میزانی بیشتر از 40 درصد پایین بیاورد.
ذهن آگوستو، آنقدر مشغول این موضوع بود که موفق شد، یک کشف بیوشیمیایی کند. او فرضیهای در ذهن ساخت که به کمک آن می توانست توجیه کند که چگونه اولئیک اسید باعث کاهش اسیدهای چرب با زنجیره بلند میشود و چگونه میتواند کاهش بیشتری در این اسیدهای چرب ایجاد کند.