سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
چهارشنبه 87 تیر 5 , ساعت 10:37 صبح

یک پرس غذا یا خرج یک زندگی

رستوران چینی در تهران

اژدهای بزرگ اولین چیزی است که هنگام ورود به یکی از قدیمی ترین «رستوران های چینی» در ایران، نظر مراجعان را به خود جلب می کند. معماری و نمادهای فرهنگ چین در سرار ساختمان به چشم می خورد.

دو نفر با کت و شلوار مشکی، مقابل در رستوران ایستاده اند و به مهمانان با لبخند و سلام  ادای احترام می کنند و یکی از آن ها کلید اتومبیل مهمانان را برای پارک خودروی شان از آن ها می گیرد.

پشت یکی از میزهای کناری رستوران نشستم. فضا با نور ملایم و موسیقی چینی بسیار دلنشین برای سرو غذا بود. دیوار رستوران پر از رنگ های قرمز و طلایی است با نقش هایی از اژدها و درختان چینی و فضایی که کاملا تداعی کننده فرهنگی متفاوت برای مهمانان است.


منوی غذا را از پیشخدمت رستوران گرفتم؛ وقتی با پیشخدمت صحبت می کردم به قدری آرام صحبت می کرد که به سختی می شد صدای او را شیند.

خاویار، اردک و منوی اسپشیال

نگاهی به منوی غذا و قیمت ها کردم؛ خاویار ?? هزار تومان، لابستر تند و ترش (گوشت میگو یا خرچنگ) ?? هزار تومان، شان سویا (اردک سرخ شده) ?? هزار تومان و... تعداد غذاها در بخش رستوران چینی تنها  بیش از ?? نوع مختلف بود و در بخش رستوران ایرانی و لبنانی نیز بیشتر از ?? نوع غذای مختلف به چشم می خورد: کباب ماهی سالمون ?? هزار تومان، چنجه ?? هزار تومان و... البته منوی سالادها و دسرها نیز کم از منوی غذاها نداشت. قیمت غذاها در دستم سنگینی می کرد. بنابراین منو را به پیش خدمت سپردم و سراغ مدیر رستوران رفتم تا از وضعیت مشتریان ثابت وغذاها بهتر آگاه شوم.

مدیر رستوران می گوید: «مشتریان هم ایرانی و هم خارجی هستند، در حدود ?? درصد مشتریان ما بازرگانان و سفیران کشورهای خارجی و مابقی مشتریان ما ایرانی های متمول هستند؛ گاهی اوقات مشتریان خارج از کشور، به هنگام سفر به ایران چند روز قبل میز رزرو می کنند و خیلی  از مشتریان ایرانی ما نیز مشترک ثابت هستند و بیشتر روزها مطابق با سفارش برای آن ها غذا می فرستیم.»

گران قیمت ترین غذای رستوران برای یک نفر رقمی بیش یک صد هزار تومان می شود که شامل خاویار، سوپ مخصوص و سالاد اسپشیال است؛ البته با حدود ?? الی ?? هزار تومان نیز می توان غذایی برای سرو سفارش داد.

مدیر رستوران از مشتریان ثابتی صحبت می کرد که روزانه یک وعده غذا را در رستوران مذکور صرف می کنند و این بدان معنا است که هزینه یک وعده غذا در روز، برای یک نفر، در یک ماه رقمی نزدیک به ??? هزار تومان می شود.

از یکی از مشتریان رستوران که منتظر آماده شدن غذای خود است، می پرسم، آیا شما هر روز به این رستوران برای صرف غذا مراجعه می کنید؟ و چه مقدار هزینه برای هر وعده می پردازید؟

سرش را به نشانه تایید تکان می دهد و می گوید که «اوایل فقط گاهی اوقات می آمدم، آن هم اگر مهمان خاص یا ویژه ای داشتم اما در حدود چند ماهی می شود که اکثر روزها برای نهار به این رستوران می آیم و برای هر وعده هم چیزی در حدود ?? هزار تومان می پردازم.»

چند سانتی متر همبرگر

این بار به سراغ یکی از محله های منطقه «عبدل آباد» واقع در جنوب تهران رفتم تا ببینم مردم این منطقه چه مقدار برای یک وعده غذا هزینه می کنند.

پس از اندکی جست و جو در منطقه تجاری (بازار فروش)، رستورانی را پیدا کردم که دیگر شباهتی به رستوران های بالای شهر نداشت.

این جا دیگر خبری از موسیقی آرام و نور پردازی های دلنشین نیست؛ حتی میز و صندلی ساده هم وجود ندارد.

فروشنده مواد غذایی این محل، غذاها را در ظروف یک بار مصرف به مشتریان ارائه می کند. یک راهروی کوچک در کنار خیابان پر رفت و آمد، با سکوهایی سیمانی برای نشستن، منویی برای انتخاب غذا دیده نمی شد؛ تنها نام و قیمت چند نوع غذا که تعدادشان از تعداد انگشتان دست هم تجاوز نمی کرد بر روی دیوار و شیشه های رستوران چسبانده شده بود.

رستوران چینی در تهران

ین بار نیز قیمت ها متفاوت بود. مشتریان تنها با پرداخت کمتر از یک هزار تومان می توانند یک وعده غذایی را برای صرف بخرند؛ یک پیاله آش داغ ??? تومان، عدسی با کره ??? تومان، جغور بغور ??? تومان و همچنین مشتریان رستوران می توانند با پرداخت تنها ??? تومان چند سانتی متر از همبرگر متری را برای صرف بخرند.

نگاهی به شیشه رستوران می کنم که در مورد خواص غذاها از جمله عدس نوشته است : «عدس زیاد کننده نور چشم، قوت قلب و آرامش بخش، رئوف و مهربان کننده، ضد بی رحمی.»

با یک محاسبه می توان دریافت فردی که در وضعیت اقتصادی ضعیف بسر می برد برای یک وعده غذایی خود (با احتساب ??? تومان) در ماه رقمی نزدیک به ?? هزار تومان می پردازد در حالی که فرد دیگری با وضعیت اقتصادی بالا و متمول رقمی نزدیک به ??? هزار تومان برای یک وعده غذایی خود در یک ماه می پردازد (با احتساب ?? هزار تومان برای هر وعده غذایی) و این بیانگر اختلافی بالغ بر ?? برار می باشد.

از فروشنده در مورد همبرگر متری می پرسم و او می گوید : «ما همبرگر متری را از کارخانه می خریم و با قیچی آن را متناسب با نیاز خود به قطعه های کوچک تر تقسیم می کنیم اما کیفیت همبرگرهای غیر کارخانه ای که خودمان درست می کردیم خیلی بیشتر بود؛ این همبرگر های کارخانه ای فقط کار را آسان کرده اند اما طعم و مزه خوبی ندارند و وقتی آن ها را طبخ می کنیم بیشتر شبیه به نان خشک است تا همبرگر!»

ساعت، یک بعد از ظهر را نشان می دهد. آرام آرام مشتری ها بعد از چند ساعت کارکردن به این رستوران می آیند تا در حال خوردن غذا، لحظاتی را نیز استراحت کنند؛ صبر می کنم تا یکی از مشتریان که در حال خوردن غذای خود است آن را به پایان برساند تا با او صحبت کنم؛ به قدری سریع غذا می خورد که کمتر از چند دقیقه غذایش به پایان می رسد. از او می پرسم:‌ «آیا همیشه به همین رستوران برای خوردن غذا می آیی؟»

در حال پرداختن پول صورت حساب می گوید: «این رستوران نزدیک کارگاهی است که در آن کار می کنم و غذاهای خوبی را هم به قیمت مناسب به مشتریانش می دهد به همین خاطر چند سال می شود که به این رستوران می آیم.»

وجه اشتراک مشتریان در هر دو رستوران در لبخند رضایتی بود که هنگام ترک رستوران بر لبانشان نشسته بود. نگاهی به ساعت خود می کنم، زمان چهار بعد از ظهر را نشان می دهد. کسی دیگر در رستوران نیست و من هم باید بروم.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ