سه شنبه 87 تیر 18 , ساعت 10:59 صبح
به هر تقدیر شیرین بود
به هرصورت گوارا بود.
شرابی که من از لبهای تو چشیدم تمام خوشه هایش را
و با انگشتهایم خوب افشردم تمام دانه هایش را
و در چشم تو نوشیدم تمام جرعه هایش را
و در آغوش معصوم تو سر کردم تمام نشئه هایش را
و وای چه زیبا بود ؛
و بی اندازه زیبا بود
خواب روح ِ بیدارم
و احساس جدیدی بود
این در خوابِ بیداری!
و این آغاز خوب داستان شادمانی بود
و این سرفصل شیرین جوانی بود
چه فصل بی نظیری بود
نفسها اضطراب انگیز
بدنها سرد و شهوتناک
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]