سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دوشنبه 87 آبان 13 , ساعت 12:31 عصر

 

طعنه

 خسته تر از صدایِ من، گریه ی بی صدایِ تو

 حیف که مانده پیشِ من خاطره ات به جایِ تو

یکسره فتح می شوم با تو اگر خطر کنم

سایه ی عشق می شوم با تو اگر سفر کنم

شب شکن صد آینه ! با شبِ من چه می کنی؟

 این همه نور داری و صحبت سایه می کنی؟

وقت غروبِ‌ آرزو بُهتِ مرا نظاره کن

با تو طلوع می کنم، ولوله ای دوباره کن

با تو چه فرق می کند، زنده و مرده بودنم

کاش خجل نباشم از زخم نخورده بودنم

رفتی و آشنای تو، بی تو غریب ماند و بس

قلب شکسته اش ولی پاک و نجیب ماند و بس

دکتر افشین یدالهی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ