سه شنبه 87 آبان 14 , ساعت 11:29 صبح
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی کفاف نیست
به عرش خیالم حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیه غزلهای من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی تور را در کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دلخوشی خوابها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
!آیا هنوز آمدنت را بها کم است
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]