سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دوشنبه 87 آذر 4 , ساعت 9:30 صبح

زندگی هایمان کاغذی شده است

آرزوهایمان را بند زده ایم به دستان کاغذ ودر ذهن سپید کاغذهایمان ؛در

 اوج تنهایی خویش برای خود  دنیایی ساخته ایم :شعر میگوییم ،قصه

مینویسیم،ترانه می خوانیم ،دلتنگ می شویم ،از عشق حرف می زنیم

 و........زندگی می کنیم .خوشبختی در میان برگ های کتاب خمیازه

می کشد و به اسطوره شدن می اندیشد ! نمیدانم چرا داستان های کتاب ها

 ودفترها ی کاغذی سری به دنیای واقعی ما نمی زنند؟؟

ضریح سرد امیدواری بی زائر مانده است بس که دعا کردیم واجابت نشد .

عشق را درخیابان با" شماره یی کاغذی" می خرند وکمی آنسوتر با مُهری

 به روی "شناسنامه یی کاغذی" حکم بر جدایی  عشق می کنند . وچه بسیارند

 کسانی که با پول های کاغذی شان افسار زمین را بده دست گرفته اند و جان

 می خرند ومی فروشند .وتو یادت باشد جایی نزدیک همین حوالی معیار

 انسانیتمان "مدرکی کاغذی" شده است .

گاهی فکر میکنم خودمان هم به کاغذ  می مانینم . در ابتدا سپید وپاک ،اما خدا نکند که زیر دست کسی بی افتیم ،

خط خطی های بی شمار،سیاهی های پاک نشدنی چین وچروک های صاف

 نشدنی و.......نابودمان می کند .

تنها راه سپید ماندن انگار  گوشه یی نشستن  و دوری کردن  از دنیا ست !

زندگی خود ِ من که حسابی کاغذی است ، تنها مونسم "دفتری است  کاغذی  که اگرروزی ،دیگر درآن ننویسم حتما مُر ده ام !!!!!

نمیدانم عاقبت این کاغذ بازی چه می شود؟ این قمار بی هدف ؟

ولی خب  حداقل می توانم به بعد از مُردنم  امیدوار باشم ؛چون در جهنم خبری  از کاغذ نیست!!!!



لیست کل یادداشت های این وبلاگ