یکشنبه 87 اسفند 11 , ساعت 10:2 صبح
من درد تو را زدست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
که آن درد به صد هزار درمان ندهم!
***********
هر روز دلم در غم تو زارتر است
از من دل بیرحم تو بیزارتر است
بگذاشتیم ،غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادار تر است!!
************
عاشق همه سال مست و رسوا باد
دیوانه و شوریده و شیدا باد
با هوشیاری غصه هر چیز خوری
چون مست شدی ،هرچه بادا باد!!
************
دل در غم عشق مبتلا خواهم کرد
جان را سپر تیر بلا خواهم کرد
عمری که نه در عشق ِ تو بگذاشته ام
امروز به خون دل قضا خواهم کرد!
************
از بس که بر آورد غمت آه از من
ترسم که شود به کام بد خواه از من
دردا که زهجران تو ای جان جهان
خون شد دلمو دلت نه آگاه از من
************
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]