سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سه شنبه 88 مهر 14 , ساعت 9:8 صبح


نازنینم !تو برایم هنوز بهترین حضور هستی ، در بهترین قاب دنیا .
من و تو می توانیم دوباره عاشق شویم قبل از اینکه باران از پیچ این کوچه بگذرد .
تن غربت زده جوانی ام از عشق تو گم شد و این نوشته زخمی بر دیوار دلم رنگ ترحم گرفت .
من انتظار آبی ترین روز ها را می کشم نباید در حسرت نبودن شهد شیرین زندگی ثانیه ها را به ساعت ها تبدیل کنم
و بی ارزو خواب فرداها را ببینم .
به اندازه همان ستاره هایی که شب های خلوتم را نظاره گر بودند می خواهمت
و سحر گاهان همراه با طلوع خورشید از شوق تو بیدار می شوم
و صدای عاشق ترین شقایق ها را از پنجره اتاقم می شنوم .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ