دوشنبه 88 بهمن 19 , ساعت 2:17 عصر
من می دانم؛
می دانم روزی از کوچه دلتنگی هایم گذر خواهی کرد.
من آن روز? کوچه را با اشک هایم آب خواهم داد تا؛
بوی خوش آمدن یار همه را با خبر کند؛
و به انتظار دیرینه ی من پایان دهد.
من تو را? عشقت را? در سینه ام? در خیالم و در روحم حبس خواهم کرد.
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]