چهارشنبه 88 بهمن 28 , ساعت 10:59 عصر
نه درد
نه تلخ
نه واژه های یخزده . . .
حسرتی در زندگی ام
یا غربتی در قلبم نیست
در لحظه هایی که تو با منی . . .
تو روشن ترین ترانه زنده ماندنمی . . .
هرچند دلتنگی
در نگاهم
پرنده ی بی طاقتی شده
که بیقرار تر از باران خزان
محزونانه روی شاخه ها می نشیند . . .
« شبهای بی تو بودن
به درازای یک عمر میگذرد »
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]