سه شنبه 88 اسفند 4 , ساعت 12:2 عصر
بی تو بودن کار من نیست
تا دلت نرفته برگرد
ما که راهمون یکی بود
چرا جاده مارو گم کرد
بغض تو با گریه ی من
با شکستن وا نمیشه
تا تو دستام و نگیری
گم شدم پیدا نمیشه
جاده ها رو با خیالم
رج بزن پای پیاده
فکر تنها بودن من
واسه هردمون زیاده
خودمو پشت سر تو
توی این جاده کشیدم
ردتو نمی گرفتم
به خودم نمی رسیدم
تو کنار من یه کوهی
من کنار تو یه دریام
ما رو با هم آرزو کن
با تو من تمام دنیام...
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]