چهارشنبه 88 اسفند 5 , ساعت 11:42 صبح
قلب شکسته ام سالهاست که روی دستم مانده است. بیجاره نه راه پس دارد نه راه پیش، بینوا فقط بی رمق نبضی
می زند یعنی من هم هستم .
مشتم را کمی باز می کنم تا صدای تاپ تاپ نحیفش را بشنوم تا از این خاطر تلخ نرود که نرود که .........
بد جور روی دستم مانده است
از شما که پنهان نیست اما هنوز نبض می زند . هنوز عشق را تا ته سر می کشد .
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]