یکشنبه 88 اسفند 9 , ساعت 11:56 صبح
شیرین ترین روز زندگیم آشنایی با تو بود
و امروز که وقت جدایی ماست
تلخ ترین روز عمر من است
چقدر دلگیر است غروب سرخ جدایی
تو میروی و من امید دارم که شاید
التماس چشمان مرا ببینی
تو دور میشوی و من باز هم امیدوارم
تو محو می شوی در دریای چشمانم
و با فرو ریختن اشک هایم
تو دیگر نیستی تا ببینی که من شکستم
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]