یکشنبه 89 فروردین 1 , ساعت 9:23 صبح
ای مهربانتر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره، در چشم جویباران
* * *
آیینه نگاهت، پیوند صبح و ساحل
لبخند گاهگاهت، صبح ستاره باران
* * *
بازآ که در هوایت خاموشی جنونم
فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران
* * *
ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از دست دادند بی شماران
* * *
گفتی: به روزگاری مهری نشسته گفتم
بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران
* * *
بیگانگی ز حد رفت، ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سر خیل شرمساران
* * *
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
* * *
وین نغمه محبت، بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی است آواز باد و باران
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]