پنج شنبه 89 فروردین 5 , ساعت 3:20 عصر
من از حوالی دردم ، من از کرانه ی خویشم
همیشه شاعر غمگین ترین ترانه ی خویشم
نگاه پنجره ام را به شب نشاندی و رفتی
مجاب گریه ی تلخی به روی شانه ی خویشم
تو در مسیر تماشای عاشقانه ی چشمت
و من اسیر تماشای شاعرانه ی خویشم
اگر چه چشم سیاهت همه تداوم بودن
برای ماندن و گفتن ، خودم بهانه ی خویشم
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]