جمعه 89 فروردین 6 , ساعت 3:49 صبح
به تو احتیاج دارم .<\/h2>
تا از پنجره کوچک تنهاییم با تو صحبت کنم . از پشت دیوارهای سنگی<\/h2>
با قایق غمهایم در رودخانه آسمانم تا انتهای ظلمت برای یافتن تو پارو میزنم<\/h2>
چشمان زیبای تو از لابه لای شهر ستارها بمن چشمک میزند و برایم قصه امیدواری میدهد <\/h2>
با قایق غمهایم در رودخانه آسمانم تا انتهای ظلمت برای یافتن تو پارو میزنم<\/h2>
چشمان زیبای تو از لابه لای شهر ستارها بمن چشمک میزند و برایم قصه امیدواری میدهد <\/h2>
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]