چهارشنبه 89 فروردین 25 , ساعت 12:53 عصر
چند صباحی است که دل را معبد عشقت نهادم
و از فراسوی فاصله ها نگاه مهربانت را بر خود خریدم
روزگاری بود که تنهاییم را با مرغان آسمان تقسیم می نمودم
و همراه با بارش باران ، دل تنهایم را نوازش می کردم
تا اینکه نامت را شنیدم !!
و همانا عشق بزرگت را با دنیای تنهاییم تعویض نمودم
مهربانا ، اگر روزی یاد من در قلبت از بین رفت !
شکایتی ندارم ،
زیرا یاد تو را با خود همراه خواهم کرد
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]