سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
چهارشنبه 89 آبان 12 , ساعت 10:46 صبح

چون سرابی در کویر،چون خیالی دلپذیر

رفته بودی آمدی اما چه دیر،اما چه دیر

 

رفتی و آمد بهار ،،بیقرارم ،بیقرار

خاطراتت را فقط از من نگیر

 

از میان قاب دودی رنگ شیشه

می بُریدی از من اما تا همیشه، تا همیشه ، تا همیشه !!!!!

 

با همه دریا دلی، دل را به دریاها زدم

پشت پا بر اصل بی بنیاد این دنیا زدم

 

با هزاران آرزو، با صد هزار شوق و امید

از پس دیروز و امروز ناگهان فردا رسید

 

ای دریغ از عمر رفته ،ای دریغ

قصه ابریشم و بیداد تیغ

 

خاطراتم لحظه لحظه رنج موعودم شده

چشم بخت تشنگی آب گل آلودم شده

 

همچو ماه آسمان از من گریزان می شوی

مثل شب در ظلمت سایه پنهان میشوی

 

چون سرابی در کویر،چون خیالی دلپذیر

رفته بودی آمدی اما چه دیر، اما چه دیر

 

اما چه دیر!!

اما چه دیر!!

ای دریغ اما چه دیر!!!!

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ